آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره

خورشید آریایی

اولین کلمات آرشیدا

آی از این دخترک شیطون و شیرین ما که تازگیا میگه بابا اما نمیدونه بابا کیه   آبه هم میگه قربونش برم     اما این دندون دومی که تازه دیروز نیش زد حسابی دمار از روزگار مامان و باباش درآورد چون نه غذا میخوره نه قطره آهنشو دیشبم که تا میتونست گریه کرد و منو بابا رو دیوونه کرد حتی کندن عروسکای رو یخچالو و دیدن تبلیغ لوسی هم آرومش نمیکرد ...
25 دی 1392

مروارید سفید

هووووووررررررا بالاخره یه مروارید سفید کوچولو از تو صدف دهن آرشیدا کوچولو درومد... خیلی هیجان داشت هیجانی تر از هر چیزی که فکرشو بکنی از بس  بالا و پایین پریدم که تو فکر کردی دارم باهات بازی میکنم و غش غش میخندیدی کلا دیروز خیلی پر هیجان بود تازه گوشاتم سوراخ کردیم و تو کلی گریه کردی     ...
8 دی 1392

آخرین شب پاییز

چه سخاوتمندانه پاییز بلندترین شب سال خود راتقدیم زمستان میکند.   دیشب شب یلدا بود رفتیم خونه مامانی تعدادمون خیلی کم بود فقط دایی رضاو خاله زهرا بودن بر عکس هر سال که کلی شلوغ پلوغ بود ،دیگه محبتا به هم کم شده و ... اما خونه پدر جون اینا خیلی مهمون داشتن که ما نرفتیم ترسیدم تو چش بخوری و زیاد این بغل اون بغلت کنن اذیت بشی ولی فکر کنم بابا فرشاد ناراحت شد باور میکنی خودمم اصلا حوصله نداشتم شاید تو بهونه بودی   ...
8 دی 1392