آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

خورشید آریایی

بی توجهی آرشیدا به من

1393/3/24 11:06
نویسنده : کیمیا
430 بازدید
اشتراک گذاری

پنجشنبه یه اتفاق نادر واسم افتاد...

اول اینو بگم که صبح آرشیدا رو میزارم خونه مادر شوهر ومیرم سر کار ،ظهر میرم دنبالش،هر وقتم که میرم دنبالش کلی هیجان داره واسه اومدن پیشم،انقدر دست میزنه و جیغ میکشه که نگوخنده

خلاصه ...

پنجشنبه ظهر که رفتم دنبال آرشیدا بغل پدر جونش بود و باور نمیکنید حتی بهم نگاهم نمیکرد و هر کاری میکردم بغلم هم نمیومدتعجبتعجبتعجبتعجب

خیلی ناراحت شدمو دلم شکستدلشکستهآخه چرااااااااتعجبتعجبتعجب

نمیدونم شایدیه جورایی ازینکه میزارمش و میرم لج کرده بود یا اینکه دیگه دوستم ندارهدلشکستهدلشکستهبعدش به خودم دلداری دادم و روحیمو حفظ کردم ،گفتم شاید اتفاقی بوده و هیچکی که مثل مادر نمیشه واسه بچه!!!تا اینکه دوباره شب که رفتیم خونشون باز همین اتفاق افتادو آرشیدا از بغل مادر جون نمیومد پیش منغمگیننمیدونم چرا اینجوری شده؟؟؟ یعنی محبت من که مادرشم کمتر از محبت اطرافیان هست؟؟؟؟!!!با توجه به اینکه هنوز شیر میخوره،وای به روزی که از شیر بگیرمش دیگه نمیدونم چی بشهمتفکر

پسندها (9)

نظرات (17)

مامان طاها کوچوله
24 خرداد 93 11:15
نگو اینجوری!مگه میشه دوستت نداشته باشه دختر؟؟!!!! به اونجا عادت کرده و متوجه شده که تو هر روز میذاریش اونجا فقط عادت کرده.حالا اگه بهت گیر میداد و گریه زاری میکرد خوب بود؟ااون وقت همش عذاب وجدان داشتی!بچه به این فهمیدگی داری!!!!!دیگه نبینم از این حرفا بزنی
کیمیا
پاسخ
چشم
سحر
24 خرداد 93 11:45
اصلا ناراحت نباش گلم، تازه باید خوشحال باشی که بچه بدون تو بی تابی نمی کنه، وگرنه باید کارت رو ول می کردی.
کیمیا
پاسخ
مامان فاطمه
24 خرداد 93 12:43
عزیزم غصه نخور.بچه ها همه چیز رو خوب می فهمند.خوشحال باش که دخترت می فهمه.از این که تنهاش می ذاری ناراحت نباش.این جوری هم روی پاهای خودش وامیسه هم اینکه اجتماعی تر می شه.
کیمیا
پاسخ
مرسی فرزانه جون
مامی آتریسا جون
24 خرداد 93 13:50
فدات شم کیمیا جون خیلی حساس نشو، اتفاقا خیلی خوبه که به شما وابسته نیست، این خیلی مسئله ی مهمیه، واسه استقلالش در آینده به کارت میاد وقتی بخوای اتاقش و جدا کنی یا کارهای دیگه پس اصلا ناراحت نشو عزیزم
کیمیا
پاسخ
آره عزیزم با این دیدم میشه نگاه کرد
مامان طاها
24 خرداد 93 18:01
چقدر خوب رفتی سرکارت و دلشوره آرشیدا جون رو نداشتی.. شاید اگه من هم بودم همین حس رو داشتم.نمیدونم چی باید بگم.منطق میگه باید خوشحال بود که بهانه گیری نمیکنه اما قلب آدم یه جوری میشه....ایشالله که زودتر با این حست مقابله کنی یا حداقل با هاش کنار بیای.موفق باشی عزیزم..دست راستت رو سرم من.چون سه ماهه دیگه من هم باید برم سر کار.
کیمیا
پاسخ
ایشاله تو هم با خوشی میری سرکار و مشکلی هم به وجود نمیاد
مسی
24 خرداد 93 22:49
نه عزیزم اینطور نیست. خوب هیچ کس مثل مادر نیست . اما احتمالا چون زمان کمی رو باهات سپری می کنه اینطور میکنه
کیمیا
پاسخ
مسی جون باور کن فقط چهار ساعت میزارمش اونجا بقیش پیش خودمه
تبسم
25 خرداد 93 12:50
ما مامانا از این که بچه هامون بهمون وابسته می شن و می چسبن بهمون لذت می بریم. این یه واقعینه. اما دخترت داره بزرگ می شه و مستقل. این کیفش بیشتره
کیمیا
پاسخ
اوهوم
مسی
25 خرداد 93 15:34
غصه نخور بچه است دیگه!! اینجوری لج کرده باهات.چون خیلی دوست داره
مامان تبسم
25 خرداد 93 19:08
هیچ کس مادر نمیشه دوست داره ولی خوب یه وقتایی پیش میاد بهش فرصت بده
کیمیا
پاسخ
باش
مامان علیرضا
27 خرداد 93 9:56
دو حالت داره: میدونه شما خیلی دوستش داری خیالش راحته. میخاد دل یکی دیگه رو هم حسابی به دست بیاره. یک بار که شما بهش اهمیت ندی میبینی که با چه سرعتی پیش شما میاد،امتحان کن. علی رضا که همینطوره..
کیمیا
پاسخ
امتحان کنم ببینم جواب میده
مامان و بابا
27 خرداد 93 10:01
دلمون عکس های جدید آرشیدا جونو میخاد...
کیمیا
پاسخ
حتما عزیزم به زودی
مامان طاها
28 خرداد 93 15:29
چه خبر مامانی؟حالتون خوبه؟
پریسا مامان کیان
29 خرداد 93 0:44
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااام کیمیا جونم خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آرشیدای نازنینم خوبه؟ توو رو خدا ببخشید که من اینقدر دیر اومدم سراغتون. به خدا اندازه چند تا آدم شبانه روز کار میکنم ولی بازم عقبم. ولی یه چیزی من واسه تولدهایی که برای خانواده هاتون جداگونه گرفته بودین نظر گذاشته بودم نمیدونم چرا نیست. خیالم راحت بود که تولد رو تبریک گفتم. معمولا هرقدر درگیر باشم سعی میکنم تولدا رو جا نمونم. بازم معذرت. خدا دختر نازنینت رو برات حفظ کنه. منم از این بی اعتناییها از کیان فراون دیدم. درست میشه نگران نباش. کیان تازه تازه داره به من مامان میگه. قبلا به مامانم میگفت مامان. راستی میبینم که مطلب رمز دار مینویسی. اومدیم خوردیم به دیوار راستیییییییییییییییی چقدر قالب جدیدت خوشگله. یادم باشه یادت بدم عکس آرشیدا رو بذاری بالاش که دیگه محشر بشه. بازم ببخشید باعث تاخیرم دوستتون دارم یه دونه یه دونه واقعی
کیمیا
پاسخ
سلام پریسای عزیزم،اشکالی نداره گلم مرسی که سر زدی،خدا کیان عزیزم رو واست حفظ کنه ،آرشیدا همچنان به مادر شوهر میگه مامان و از بغلش جم نمیخورهرمز رو برات خصوصی میزارم
مامان علیرضا
31 خرداد 93 9:41
دوسمت دارم آرشیدا جون..
مامی آتریسا جون
1 تیر 93 2:12
منم رمذ می خوام خب
مامانی غزل جون
1 تیر 93 7:34
سلام کیمیا جون ناراحت نباش عزیزم اینجوری که تو نوشتی انگار با یه ادم عاقل و بالغ طرفی!!! تو این دوره بچه ها رفتارشون فقط و فقط شرطیه رفتاری از خودشون نشون میدن که براشون تکرار بشه و شرطی بشن مطمئن باش اگه شما یه هفته شبانه روز پیشش باشی و ازش جدا نشی همین رفتار الانشو با اونا داره خوبی این قضیه برای مادرهایی مث شماکه کارمندن اینه که یه تلنگری میشه که بیشتر برای کوچولوهاشون وقت بزارن این دوره واقعا قشنگ و تکرار نشدنیه ازش لذت ببر دوست خوبم شاد باشی
مامان علیرضا
10 تیر 93 12:14
عذیذم رمز ؟؟؟لفطاٌ