بدون عنوان
کودکم...
چشمهایم که باز میشوند هیچ چیز نمیبینم جز چشم های نادیده ات ....
پراز معصومیت برجای مانده از بهشت...
میخواهم تمام شادی دنیا برای تو باشد آن لحظه که پای میکوبی و میکوبی و تمام شادی دنیا برای من میشود
پاره تنم ...
مرا در آخرین روزهای خلوت خویش با سر انگشتان کوچکت میکاوی و من ثانیه ثانیه آمدنت رابه انتظار مینشینم...
[ شنبه بیست و یکم اردیبهشت 1392 ] [ 13:6 ] [ کیمیا ] [
3 نظر ]
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی