اینجا همه چی در همه
امروز صبح که از خواب بیدار شدم انگار تو یه شهر دیگه بودم بس که هوا خنک و دلچسب بود،فشار آبم خیلی خوب بودچند روزی بود از گرما داشتیم میپختیم و آبم خیلی کم داشتیم ،خلاصه خدا رو شکر...
سایت 8 پیک که برا آپلود عکسه یه مدت خراب بود و اینترنت منم فقط همون سایتو باز میکرد ،میخواستم بیام برا تولد آرشیدا عکس بزارم که اونم نمیشد
امسال تولد آرشیدا رو عصر گرفتم مهمونام همه خانوم بودن و بچه...
چند روز پیش یهو دیدم آرشیدا مشغول پاک کردن عکسای تولدشه تا رسیدم که دیگه 90درصد عکسا پاک شده بودنعکس میز عصرونه و دسرها کلا پاک شده بود و بیشتر عکسایی که گرفته بودم از خودش و نی نی هاواقعا اون لحظه دوست داشتم گریه کنم
چند روزی هم رفته بودیم به ((سرزمین زیبای من الموت)) برای فرار از گرمای شهرمون و حال و هوا عوض کردن...
دخترکم هر روز شیرین زبونتر و عاقل تر میشه ،یه سوالی که اینروزا مدام از من میپرسه اینه:مامان همه نی نیا مامان کیمیا دارن؟؟
سوره توحید و کوثر هم یاد گرفته+چند تا شعر
حالا چند تا عکس نه چندان با کیفیت که مونده از تولدش و الموت میزارم
لباسشو خودم دوختم
تارو لات الموت: